رکورد جدیدی زده ام؛ پیش از آغاز نوشتن، کتابم در رسانه ملی نقد شد

به گزارش مجله یک کامپیوتر، خبرنگاران-گروه فرهنگ: سال 1397 سال پرتب و تابی برای رضا امیرخانی بود. نویسنده ای که تا پیش از انتشار آخرین رمانش با عنوان رهش هر بار اسم او یا متنی منتسب به او سر از مطبوعات در می آورد مخاطبان بسیاری داشت و محل توجه بسیاری بود و بخش های قابل توجهی از جامعه ادبی ایران سعی می کردند تا به نوعی نسبتشان را با او تعریف نمایند.

رکورد جدیدی زده ام؛ پیش از آغاز نوشتن، کتابم در رسانه ملی نقد شد

سال 97 اما سال تازه ای برای او و مخاطبانش بود. به تعبیر خود او در تبادل نظریی که به مناسبت انتشار رمانش با مهر داشت، پوست اندازی تازه ای در میان مخاطبانش رخ داد. این پوست اندازی برای امیرخانی که عادت داشته همیشه بی حاشیه و سر و صدا کارش را به پیش ببرد، چندان آرام نبود و او را ناخواسته تا یک جدال قلمی سنگین نیز پیش برد. امیرخانی با انتشار رهش یکی از عجیب ترین و البته سیاسی ترین آثارش را نوشت. هرچند که خود او بارها تاکید نموده است که در نوشتن اهل تعارف و یا سوگیری به سمت جریان و خط خاصی نیست اما اوبا اشارات مستقیمش به بعضی جریانات و اتفاقاتی که تابع فعالیت های آنها در فضای سیاسی ایران است خود را وارد صف بندی تازه ای کرد. صفحات فضای مجازی آکنده از نقدها، نق ها و حتی توهین ها به او شد و رمانش توسط طیفی از مخاطبانش طرد شد. هرچند که او این مساله را موضوعی طبیعی می داند و می گوید در هر دوره از زندگی و زیستش و با انتشار هر رمانش او طیفی تازه از مخاطب پیدا نموده و طیفی را از دست می دهد. امیرخانی سال 97 را با روبرو ای بی پروایانه با منتقدان رهش سپری کرد. حرفشان را با احترام شنید و در معدود تبادل نظرهایش درباره این اثر سعی کرد منظومه فکری اش در این رمان که سال ها پیش آن را نوشته و از قضای روزگار این روزها منتشرش نموده بود را توضیح دهد.

با این همه جدال قلمی او در سال گذشته با مدیرعامل مجمع ناشران انقلاب اسلامی که واکنش های زیادی را به همراه داشت بار دیگر توجهات را به تفاوت او با طیفی که معمولاً در آن قرار می گیرد جلب کرد. امیرخانی درباره ماجرای این رمان جدال قلمی تبادل نظریی را نیز با خبرنگاران انجام داد که در نهایت از انتشار آن صرف نظر کرد. جدال قلمی او با میثم نیلی و بازخوردهای آنکه به ویژه از سوی طیف منتقدان بالفعل شده او پس از انتشار رهش صورت می پذیرفت سال 97 را برای نویسنده کم حاشیه این روزهای ادبیات ایران به سالی پرحاشیه مبدل کرد. امیرخانی که روزگاری از طیفی از روزنامه نگاران و مطبوعات برچسب دولتی بودن را می خورد حالا خود را در مقابل افرادی می دید که صرف نظر از کارنامه او به خاطر ابراز عقیده و نگاهش به بعضی جریانات سیاسی و فرهنگی سعی در طرد و نفی او داشتند. بر پایه همین اتفاق به نظر می رسد که او در سال جدید که تألیف و انتشار کتابی جنجالی با موضوع سفرش به کره شمالی را در دست دارد، روزهای آرامی را در پیش رو نخواهد داشت. شاید به همین خاطر هم بود که دیگر این روزها ترجیح می دهد که ساده و روان و کوتاه پاسخ بدهد. به بهانه همه آنچه روایت آن به اختصار رفت به سراغ او رفتیم تا تبادل نظریی کوتاه درباره منظومه فکری و کاری او در این موقعیت تازه داشته باشیم. امیرخانی پذیرفت که به سوالاتمان پاسخی مکتوب بدهد و موقعیت تازه خود را در فضای فکری و زیستی اش توصیف کند. این تبادل نظر را در ادامه می خوانید:

دوست دارم این تبادل نظر را با فلسفه و مساله ادبیات و داستان نویسی در نگاه شما آغاز کنم. موضوعی که ذهنم را به خودش مشغول نموده است و می خواهم با شما درباره اش هم کلام شوم و آن این است که برای چه باید نوشت، برای چه باید داستان و رمان خلق کرد؟ این سوال از این منظر برای من اهمیت پیدا می نماید که می خواهم بدانم آیا ادبیات و داستان نویسی قرار است رفع کننده یک احتیاج از نویسنده باشد و یا فعالیتی است هوشمند و هدفدار که یک عمل اجتماعی و دارای تأثیر اجتماعی است و نویسنده باید با نشانه گذاری دقیق هدفی را پیش روی ببیند و به سمتش شلیک کند که از منظر اجتماعی، مالی و سیاسی و فرهنگی برای جامعه محل اهمیت است؟

نوشتن در خلأ برای من بی معناست. اگر قرار باشد برای خودم بنویسم، هزار کار دیگر در سیاهه کارهای پیش رو، بالا می آید. شاید در میان کارهای شخصی، هم چنان نوشتن لذت بخش ترین آن ها باشد، اما قطعاً کم زحمت ترین آن ها نیست. نفس آدمی، بهینه لذت بخش ترین و کم زحمت ترین را پیدا می نماید. نوشتن برای من آن نقطه بهینه نیست...

از آن سو اگر تصمیم بگیری برای همه بنویسی، تبدیل می شوی به یک اکتیویست، فعال اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و مالی و الخ… البته قسمتی از آن زکات شهرت نویسنده است. اما یک شتر از چهل شتر نحر می گردد برای زکات… رسانه و کتاب برای نویسنده باید هم چه نسبتی داشته باشد. بگذریم که گاهی اوقات برای یک شتر کتاب، چهل شتر رسانه زکات می دهیم!

هیچ وقت فکر نکردم که برای شما نوشتن یک دغدغه شخصی و امر علی السویه یا یک امر رمانتیک محض باشد. آثارتان در گونه داستانی از از به تا رهش گواه می دهد که در هر زمانه ای حرفی برای زدن داشتی که حس کردی وقتش و جایش الان است. این وقت و جای حرف زدن و چه گفتن را چطور کشف می کنید؟

تا موقعی که ارتباط اجتماعی خاصه با غیرهم فکر وجود نداشته باشد، کشف موضوع جذاب نمی گردد. عمده گرفتاری در جریان های محتوایی و فکری نویسنده گی و روشن فکری در ایران همین است. گفت وگو با هم فکر، سطح پایین دستی گفت وگو است. گفت وگو با غیرهم فکر، چالش ایجاد می نماید در میان هم فکران و همین موجب رشد است.

مساله دیگری که برای من جالب است تغییر دغدغه های و زاویه دید در کارهای رضا امیرخانی است و البته تصریح می کنم که زاویه نگاهم هنوز همان بحث اول است. شما با اجتماعی نویسی در ناصر ارمنی آغاز می کنی که دغدغه های مشخصی درباره آرمان خواهی دارد و می رسی به از به و بعدش من او که روایت های فرمی و درونی با درون مایه جنگ دارد و بعدش رمان بی وتن و همینطور به جلو که می آییم. به نظرم با این کارنامه شما نویسنده و نویسندگی را کاری پویا می بینی نه کاری صرفاً دلی و معطوف به حس و حال فرد آن هم بی اعتنا به پیرامونش.

صددرصد همین طور است. اگر قرار بود به ایده های به تعبیر شما دلی بپردازم، هم چنان داشتم رمان جنگ از سنخ ارمیای بیست و دو ساله گی می نوشتم. هر روز به نظرم باید در شانی تازه قرار بگیریم… و الا راکد می شویم و کدر.

آقای امیرخانی ادبیات را بستر و محملی برای بیان دیدگاه ها، نقد، پاسخ، طرح مساله و هر زاویه دیدی درباره مسائل جاری و حاد یک جامعه می دانید؟ ادبیات باید به مثابه یک پدیده فعال به جامعه خود نگاه کند یا اینکه راه خودش را برود و به قول دوستان حرفی را بزند برای چند سال قبل که حالا وقتش رسیده گفته گردد؟

سخت است. معمولاً وقتی آغاز به نوشتن می کنم که به سوالی رسیده باشم. بدترین اتفاق موقعی است که پیش از اتمام نوشتن جواب سوال را یافته باشم. در بیوتن یا من او با خاتمه کار به جواب رسیده بودم. در قیدار احتمالاً پیش از خاتمه کار جواب را فهمیده بودم. در رهش آخر و ارمیای اول احتمالاً تا خاتمه کار هم پاسخ را نیافتم...

حین کشف سوال باید نوشت. اگر صبر کنی تا پاسخ را بفهمی، احتمالاً با نود درصد مخاطبان هم گام و هم رای و هم نظر شده ای و این لذت متن را از بین می برد.

شما در رمان آخرتان؛ رهش درباره موضوعی که اتفاقاً این روزها دوباره جامعه رویش حساس شده نوشته اید. می دانم که رمان را مدت ها قبل نوشته بودی و انتشارش به تعویق افتاد اما همیشه برایم این سوال مطرح بوده است که آیا وظیفه ادبیات توجه به حقیقت و جریان مکتوم در جریان جامعه اش است یا نویسنده تنها متعهد به درون خود و آنچیزی است که می اندیشید؟

از زاویه همه گانی هر چیزی را که بنویسی، نخواندنی است. وظیفه ادبیات، بیان حقیقت مکتوم است. و الا حقیقت آشکار که نوشتن نمی خواهد!

کمی درباره نسل نو حرف بزنیم. می دانم به فراخور کارهایتان با طیف های مختلفی از جوانان مخاطبت روبرو بودین. به نظر شما نسل امروز ایران و از ادبیات چه انتظاری داشته و دارند؟ اصلاً دغدغه ای در این زمینه برایشان فراهم بوده است؟ کتاب خواندن برایشان امری مهم بوده از منظر تجربه تو یا امری علی السویه

هم زبانی با آن ها برای من سخت و سختتر می گردد. من مجبورم به حفظ سبک خودم اما در عین حال موظف م به پاسخ به آن ها… همین کار را سخت می نماید.

نویسنده ای مانند شما نویسنده ای همیشه صریح بوده است. چه در نوشته ها و چه در اظهارنظرها. همه آثارتان این را شهادت می دهد. اما گاهی به نظر می رسد همین صراحت شما را به این صرافت انداخته که سراغ بعضی سوژه ها نروید که از قضا از چون شمایی انتظار بیانش هست. مثلاً درباره سرنوشت و سرگذشت ایده آل ها و آرمان های انقلاب صحبت کنی آن هم بدون محافظه کاری و البته در ساحت رمان. این انتظار عبثی است؟ آیا امکان تحقق دارد.

حتماً این کار را می کنم. فحش ش را هم می خورم. از موضع زیستن در دنیا مدرن، طبیعتاً طرف دار آرمان های انقلاب م. از همین موضوع انحراف را باید نقل کرد و نقد کرد...

درباره کتاب تازه تان که موضوعش سفرتان به کره شمالی است چیز تازه ای برای گفتن دارید؟

اوایل بعد از انتشار کتاب فحش می خوردم. در بیوتن رخ داد که قبل از انتشار و زمانی که کتاب در ارشاد بود، فحش خوردم… اما این آخری رکوردی ثبت نموده است بی نظیر! قبل از آغاز به نوشتن، به وسیله رسانه ملی کتاب نقد شده است!! در چنین شرایطی حتماً نویسنده محتاط تر می گردد و پیش از انتشار کارش را بیرون نمی دهد!!

bestcanadatours.com: مجری سفرهای کانادا و آمریکا | مجری مستقیم کانادا و آمریکا، کارگزار سفر به کانادا و آمریکا، مکزیک و کوبا

منبع: خبرگزاری مهر
انتشار: 24 مهر 1400 بروزرسانی: 24 مهر 1400 گردآورنده: 1com.ir شناسه مطلب: 5840

به "رکورد جدیدی زده ام؛ پیش از آغاز نوشتن، کتابم در رسانه ملی نقد شد" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "رکورد جدیدی زده ام؛ پیش از آغاز نوشتن، کتابم در رسانه ملی نقد شد"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید