فیلم در جسم و روح؛ راز عشقی متفاوت

به گزارش مجله یک کامپیوتر، در جسم و روح یک درام مجاری به نویسندگی و کارگردانی ایلدیکو انیدی است که در سال 2017 منتشر شد. فیلم از لایه های روانی هم فراتر می رود و موضوع عشق را هم در نوع خاصی به تصویر می کشد. نقش های اصلی داستان خواب هایی می بینند.

فیلم در جسم و روح؛ راز عشقی متفاوت

خبرنگاران| بابک زمانی؛ آن جا که در خوابمان، جسم مانند یک روح سفر می کند و به هرجایی که بخواهد پا می گذارد و وارد خواب دیگری می گردد و در نقطه ای خاص دیداری شکل می گیرد، برای همه مان پیش آمده است. حال اگر این خواب ها درباره خود ما نباشند و تنها شکل و شمایل و مکان آن با خواب های دیگری یکسان باشند، نوعی عجیب از ادغام این خواب هاست و اگر دو نفر به طور اتفاقی متوجه شوند که خواب هایشان در نقطه خاص با شکلی خاص و همسان در حال رخ دادن هستند و دست بر قضا باید به یکدیگر درباره این خواب ها بگویند، می تواند آغاز یک عاشقانه نامعمول و مجذوب کننده باشد.

اتفاقی که در فیلم در جسم و روح رخ می دهد و وقتی روح ها سفر می کنند و تصویری یکسان می بینند، جسم ها به یکدیگر نزدیک می شوند. ایده مجذوب کنندهی که می توانست تبدیل به یک اثر سانتی مانتال گردد، با روایت دقیق فیلمساز، قاب های درست و حساب شده و بازی های گیرای بازیگران، تبدیل به تجربه ای متفاوت از درک شکل گیری یک رابطه عاشقانه شده است. تجربه ای که قاب سینما آن را برای همه ما ملموس و نزدیک خواهد کرد.

در جسم و روح یک درام مجاری به نویسندگی و کارگردانی ایلدیکو انیدی است که در سال 2017 منتشر شد. این فیلم در نودمین دوره جوایز اسکار نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان شد و در شصت و هفتمین جشنواره بین المللی فیلم برلین هم برنده خرس طلایی شده است.

در جسم و روح همانطوری که از نامش هم پیداست با رویا و واقعیت روبرویم و تاثیراتی که ناخودآگاه انسان روی زندگی واقعی او می گذارد یا حتی برعکس. یعنی تاثیری که زندگی روزمره انسان بر خواب و رویاهایش می گذارد.

در این فیلم با دو داستان موازی روبرو می شویم که در ابتدا به نظر می رسد ربطی به هم ندارند. یکی در جنگل اتفاق می افتد و رابطه بین یک گوزن نر و یک گوزن ماده را در فضایی سورئال نشان می دهد و دیگری یک مرد تنها که مدیر یک کشتارگاه است.

اندره که مدیر ارشد مالی یک کشتارگاه است، حواسش جمع دختری می گردد که به تازگی در کشتارگاه استخدام شده است، رخ دادن اتفاقاتی باعث می گردد تا این دو متوجه اشتراکاتی در زندگی خود بشوند.

شکل گیری تدریجی علاقه ای بین دو کارگر تنها و منزوی که برای کشتارگاهی کار می کنند، راستا داستان را پیش می برد. این دو می توانند در خیال و رویاهایشان به صورتی افسانه ای با هم ارتباطی صمیمی برقرار کنند، اما در جهانی واقعی قادر به ایجاد این ارتباط نیستند.

فیلم به نوعی از همان ابتدا قرارداد دو فضایش را می گذارد. در صحنه ابتدایی، گوزنی نر را می بینیم که در جنگلی برفی به سمت یک گوزن ماده می رود و سرش را روی سر او می گذارد. سپس هردو گوزن از قاب خارج شده و نام فیلم نقش می بندد. بلافاصله پس از نام بندی، به فضای بی رحم و آزاردهنده کشتارگاه برش زده می گردد تا موقعیت مکانی و فضاسازی قصه ای را که قرار است روایت گردد دریابیم.

فیلمساز با این آغاز، مخاطب را آماده دنبال کردن موازی دو عالم خیال و واقعیت می کند و همانطور که از نام بندی فیلم برمی آید، بیراه نیست که بگوییم جسم استعاره ای از جهانی واقعی و روح استعاره ای از جهانی خیال است و فیلمساز راستای میان این دو را طی می کند. اگر تنش های موجود به روشنی توانسته باشد عناصر موجود در نام فیلم را بازتاب دهد، تضاد و اختلاف ها کاملا حالتی از سردی داشته و کمتر جنبه ای عاطفی و احساسی در آن ها دیده می گردد.

داستان

همه چیز برای دختر از رویای مشترکش با مرد آغاز می گردد که در قالب دو گوزن نوک بینی هایشان موقع آب خوردن از چشمه ای با هم تماس پیدا می کند و کل فیلم چیزی نیست جز اینکه دختری زیبا و پیروز، اما تنها و مردم گریز یاد بگیرد که چطور دیگری را لمس کند و آن دست فلج افتاده از تخت را در دست بگیرد و نوازش کند. اما ماریای ساده دل نمی داند از کجا باید آغاز کند و از نزدیکی با دیگران به هراس می افتد.

او در تمام این سال ها کوشیده تا ناتوانی اش از ارتباط با دیگران را پشت ظاهر مغرور و بی اعتنا و سختگیر خود پنهان کند. ولی حالا دلش می خواهد آن لحظه باشکوه در خوابش را در واقعیت هم تجربه کند و از آن دیدار ارواح شان به دیدار جسم هایشان نایل گردد. پس به توصیه روانشناسش که مخصوص بچه هاست، همچون یک کودک از نوازش خودش آغاز می کند و به کل جهان می رسد و دست می کشد بر بدن ستبر گاوی که بزودی سلاخی می گردد تا جوانه کوچکی که به تازگی سر برآورده.

آنجا که در میان چمن ها خوابیده است و یکدفعه آب پاش های پیرامونش از هر سو او را خیس می کنند و او قطرات آب را بر صورتش حس می کند، نوازشی را که نثار هستی کرده است، در بازگشت به سوی خود می بیند و آغوشی را که گگردده، در برش می گیرد.

فیلم با ریتمی آرام و لحنی خوددارانه می کوشد کم کم به دختری که از همه فاصله می گیرد، نزدیک گردد. عجله ندارد و با مکث و تامل بر جزئیات ریز و کوچک پیش می رود و اجازه می دهد حس غریبی که دختر از کشف خود به واسطه لمس جهان پیرامونش درک می کند، در ما جا بیفتد و ته نشین گردد.

دقیقا با همان ملاحظه و ظرافت و طمأنینه ای که مرد برای دوست داشتن دختر از خود نشان می دهد و با نگریستن به ریزه کاری های رفتاری اش مجذوب او می گردد. برای مرد همه چیز قبل از آن رویای مشترک آغاز شده است. همان وقتی که از پشت پنجره به دختر نگاه می کرد که در سایه دیوار ایستاده بود و با احتیاط قدمی به عقب برداشت تا اشعه آفتاب بر پایش نتابد.

فیلم در جسم و روح به شکل ساده، اما به شدت عمیقی، به دشواری برقراری رابطه میان دو نفر در جهان معاصر می پردازد و نشان می دهد هیچ اهمیتی ندارد که انسان از لحاظ تکنولوژی ارتباطات چقدر پیشرفت کرده است و هر بار که کسی می خواهد به دیگری نزدیک گردد، انگار خودش را تنها و بی تجربه در آغاز خلقت می بیند و نمی داند چطور از عشق سخن بگوید که رانده نگردد.

عشق، رؤیا و رنج

در جسم و روح روایتی ست عاشقانه در بستر کشمکش میان رویا و واقعیت. کارگردان در این فیلم آرزو، غم و اندوهی شاعرانه را با درد و زخم ناشی از واقعیت بی رحم زمینی ترکیب کرده است. مکان داستان یک کشتارگاه است که در پیش رفتن جریان داستان قطعا بدون نقش نبوده است. اگر تنش های موجود به روشنی توانسته باشد عناصر موجود در نام فیلم را بازتاب دهد، تضاد و اختلاف ها کاملا حالتی از سردی داشته و کمتر جنبه عاطفی و احساسی در آن ها دیده می گردد.

این فیلم از لایه های روانی هم فراتر می رود و موضوع عشق را هم در نوع خاصی به تصویر می کشد. نقش های اصلی داستان خواب هایی می بینند که مشترک است و همین مسئله آن ها را به هم نزدیک می کند. البته ماجرا با شکست ها و عذاب هایی هم همراه است، اما حداقل کارگردان در روایت خود پیروز ظاهر می گردد.

نگاهی به ساختار و محتوای فیلم

در جسم و روح آخرین ساخته فیلمساز شصت و دو ساله مجارستانی خانم ایلدیکو انیدی، برخلاف ظاهر آرام و با طمانینه اش درونی متلاطم و آشفته دارد. این آشفتگی نه از درونیات کاراکترها، بلکه از قلم فیلمنامه نویس سرچشمه می گیرد.

فیلمنامه ای که پر از کاشت های بی برداشت و کاراکتر های بی کاربرد است همه چیز خوب آغاز می گردد. دقیق و آرام فضا می سازد و کاراکتر خلق می کند، کاراکترهایش را در اتمسفر فیلم به درستی جانمایی می کند. چرا ها شکل می گیرند، تماشاگر را در تعلیقی ظریف مجذوب می کند. اما آرام آرام در اواسط فیلم ریتم و تعلیق و کاراکتر و همه داشته های فیلم از بین می فرایند.

ریتم کند فیلم از نیمه به بعد به دلیل پیش نرفتن داستان و تلاش نافرجام فیلم برای نزدیک شدن به دو کاراکتر اصلی، از دلایلی است که فیلم را بین یک فیلم قصه گو و عمیق و رابطه محور سرگردان می کند.

اما در کنار ضعف فیلمنامه، نباید از کارگردانی پخته فیلم با میزانسن های درست و دقیق غافل شد. شاید همین پرداخت بصری درست است که فیلم را تا سرانجام سرپا نگه می دارد. نمونه اعلای رابطه بین دو کاراکتر محوری را می توان در سینمای کیم کی دوک پیدا کرد به خصوص با دو فیلم نفس و سه آیرون، رابطه ای ذهنی و خارج از تعاریف کلیشه ای که گویی در جهانی دیگر در جریان است به طور کلی در جسم و روح فیلمی میانه و دو پاره و نا منسجم است، اما تلاشی محترم و قابل درک برای دراماتیک کردن رابطه ای غیر قابل توضیح.

در جسم و روح فیلم تحسین شده ای از دید کارگردانان است که برنده خرس طلایی برلین شد. همچنین الکساندرا بوربئی برنده بهترین بازیگر نقش اول زن در جشنواره فیلم اروپا شد. این فیلم به خاطر موضوعش برای عموم جامعه و خانواده ها مناسب است، چون هر آن ممکن است با پدیده هایی مشابه رو به رو شوند و بهتر است آمادگی لازم را داشته باشند.

سینمای مجارستان از دیرباز خاستگاه بزرگانی بوده که جنسی ناب و منحصر به فرد از سینما را عرضه کرده اند، سینما هایی که از ایده ها، قصه ها و اتفاقات خاص پر بوده و هستند، سینمایی که بلاتار، سابو، پانچو، کارولی ماک و زولتان فابری را پرورش داده و همین اسامی و فیلمهایشان کافی هستند تا به عظمت این سینما پی ببریم.

ایلدیکو انیدی قطعا یکی از کسانی است که در میان تمام این نام های بزرگ با سبک و سیاقی خاص از قصه گویی و پرداختن به موضوعاتی خاص توانسته تا نامی برای خود دست و پا کند، نامی که امسال با فیلم در جسم و روح پیروز شد تا خرس طلای برلین را از رقبا برباید و بازگشتی با شکوه را برای انیدی پس از هجده سال رقم بزند.

در جسم و روح فیلمی است که فیلمنامه ای دقیق و درست دارد و وقتی مهمترین ابزارش درست است، قطعا می تواند تاثیرگذار و خوب باشد، حال اینکه کارگردانی درجه یک انیدی با دکوپاژی که بیننده را مسحور خواهد کرد، این فیلمنامه خوب را همراهی می کند تا بتوانیم شاهد یکی از بهترین آثار سینما باشیم.

فیلمی که پرده از راز عشقی متفاوت بر می دارد و مضمونی مهم را درون خود جای می دهد، و در لحظه لحظه اش کاری می کند تا بیننده تمام و کمال درگیر شخصیت ها و حال هوایشان باشد. فیلمی که می تواند تجربه ای متفاوت را برای شما رقم بزند...

خواب، روانشناسی و جهانی سینما

ماریا و آندره دو کاراکتر اصلی فیلم، در یک کشتارگاه با هم همکار هستند و به طور اتفاقی در می یابند که هر دو یک خواب مشترک دارند و در آن، به شکل یک جفت گوزن نر و ماده در جنگل با هم ارتباط برقرار می کنند.

فیلم ضمن آنکه بر لطافت جهانی روح در مقابل پلیدی جهان مادی تاکید دارد، می گوید عشق در محلی خارج از جسم شکل می گیرد؛ در روح یا روان. طبق نظریه ناخودآگاه جمعی یونگ، همه انسان ها در یک سطح متافیزیکی با یکدیگر ارتباط دارند و بر اساس این پیوند است که آندره و ماریا به صورت مجزا، اما همزمان در یک خواب مشترک حضور داشته و به هم عشق می ورزند.

به باور یونگ در زندگی وقایعی هست که آگاهانه به حساب نیاورده ایم و به آستانه خود آگاهی نرسیده اند. آن ها رخ داده اند، اما ما بی آنکه بتوانیم درک شان کنیم، ضبط شان کردیم. دیری نمی گذرد که همچون اندیشه ای فرعی از ناخود آگاهمان سر بر می آورد و می تواند در خواب بروز کند.

همانطور که مسائل جسمانی، مانند دست فلج آندره و اوتیسم خفیف ماریا موجب شده انزوا و تنهایی را برگزینند و نیاز به عشق را نادیده گرفته و از خودآگاه خود حذف کنند، اما این نیاز در ناخودآگاه وجود دارد و سرانجام تاثیرش را بر خودآگاه آن ها می گذارد.

یونگ می گوید خوداگاه و ناخود آگاه با هم ارتباط دارند، طبق مثال وی در مواقعی قصد صحبت در موضوع خاصی داریم، اما درست هنگام صحبت موضوع را فراموش می کنیم، قصد معرفی دوستی را به جمع داریم، اما هنگام معرفی نام او را فراموش می کنیم یا برای انجام کاری بر می خیزیم، اما هنگام اقدام فراموش می کنیم قصد انجام چه کار را داشتیم! در این مواقع ارتباط میان خوداگاه و ناخودآگاه بطور موقت قطع شده است.

هنگامی که موضوعی از خودآگاه ما گریخت، بدین معنا نیست که دیگر وجود ندارد، بلکه با رهنمود های ناخودآگاه این ارتباط مجدد برقرار می گردد و ما می توانیم اندیشه های از یاد رفته را دوباره بازیابیم. بخشی از ناخودآگاه ما منبع نگهداری اندیشه ها، نماد ها، خاطرات و وقایع پاک شده از خودآگاه است، هرچند آن ها در خودآگاه حضور ندارند، اما بر آن تاثیر می گذارند.

همانطور که در فیلم، عشق به تدریج از دل روح بارور می گردد و به سطح جسم نمود می یابد، یا از ناخودآگاه به خود آگاه منتقل می گردد. در صحنه سرانجامی می بینیم که آندره و ماریا در سطح فیزیکی به یکدیگر رسیده اند و دیگر خواب نمی بینند، در آخرین صحنه خواب، جنگل را بدون حضور دو گوزن می بینیم، چرا که ناخودآگاه آن ها دیگر ماموریتش به انجام رسیده است.

شاید بد نباشد در اینجا اشاره ای هم به نظریه فروید درباره خواب داشته باشیم. فروید معتقد بود محتوا و معنای خواب ها ریشه در خواسته ها و آرزو های سرکوب شده انسان دارد.

آرامشی که فرد گاهی در رویایش حس می کند ناشی از بروز همین خواسته های سرکوب شده است. نبود یک زن و رابطه عاشقانه در زندگی آندره و همچنین نبود یک رابطهی پیروز در زندگی ماریا، نشانه هایی است که بروز چنین رویا هایی را در خواب این دو محتمل می سازد.

به راستی آیا جز این است که عشق فقط در راستا انتظار وصل جریان دارد و خیال انگیز است و به هنگام وصل دیگر به واقعیت می رسد و خبری از رویای مشترک نیست؟

pariha.com: پریها مجله گردشگری، خبری، موفقیت، آشپزی و سرگرمی میباشد.

منبع: فرادید
انتشار: 24 مهر 1400 بروزرسانی: 24 مهر 1400 گردآورنده: 1com.ir شناسه مطلب: 62209

به "فیلم در جسم و روح؛ راز عشقی متفاوت" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "فیلم در جسم و روح؛ راز عشقی متفاوت"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید