جانم فدای مردم

به گزارش مجله یک کامپیوتر، هفته گذشته دو ماجرا سربازان را به سوژه داغ تبدیل کرد. اولین ماجرا مربوط به سرباز راهور تهران بود که برای اجرای قانون، سد راه ورود خودروی نماینده مجلس به داخل خط ویژه شد.

جانم فدای مردم

به گزارش گروه حوادث خبرنگاران از ضمیمه تپش، ادعای سیلی خوردن این سرباز به سوژه شبکه های اجتماعی تبدیل شد.

بعد از آن نوبت سرباز هنگ مرزی کرمانشاه بود که با حقوق دوران سربازی اش یک زندانی آزاد کرد.

در داغ این هفته، سراغ، سربازان شجاع وطن رفتیم که با از خودگذشتگی ناجی هموطنان شدند.

وقتی سرباز فداکار آتش نشان می گردد

در یک روز گرم تابستان 81 زنگ حریق ایستگاه آتش نشانی به صدا درآمد.

یک ساختمان 11 طبقه در بلوار نیروی زمینی طعمه حریق شده بود. آتش نشانان سریع راهی محل شده و با رسیدن به آنجا عملیات را آغاز کردند.

سرباز وظیفه غلامرضا ذوالفقاری که راننده است، کنار خودرو ایستاده است. او اجازه شرکت در عملیات ها را ندارد. چشمش به کپسول اکسیژن داخل خودرو می افتد و به دور از چشم فرمانده تجهیزات را به خود می بندد و داخل ساختمان می رود، آتش نشانان در حال خارج کردن ساکنان هستند، غلامرضا به طبقه نهم می رود و متوجه دودی می گردد که از زیر یک در خارج می گردد، او با چند ضربه در را باز می نماید و یک مادر و کودک را در کنج خانه می بیند که مادر خود را سپر قرار داده تا آتش به کودک سه ساله اش نرسد.

سرباز فداکار ماسک اکسیژن را روی صورت کودک می گذارد و با بغل کردن کودک او را همراه مادر به پایین ساختمان منتقل می نماید.

فرمانده آتش نشانان به سمت ذوالفقاری می آید و او به زمین نگاه می نماید، فرمانده با این که از دست سرباز عصبانی است که کار اشتباهی نموده اما از شجاعت این سرباز تقدیر ویژه می نماید.

غذا برای بی بضاعت ها به جای گوشی تلفن همراه

در دوران کرونا همه به اقشار کم درآمد یاری کردند. اردیبهشت سال جاری خیام رحمانی که در سروآباد کردستان خدمت می کرد، تمام پس انداز سه ماهه حقوق سربازی اش را که برای خرید تلفن همراه پس انداز نموده بود، برای خانواده های بی بضاعت مواد غذایی خرید.

این سرباز فداکار در خصوص تصمیمش برای یاری به مردم روستا گفت: من سرباز وظیفه هستم و با مدرک کارشناسی 800 هزار تومان حقوق می گیرم، به مرخصی رفتم که گوشی تلفن همراهم شکست، تصمیم گرفتم سه ماه حقوقم را پس انداز کنم و بعد تمام شدن سربازی یک گوشی بخرم، اما وقتی شرایط مردم را دیدم، گفتم بهتر است پولم را برای آنها مواد غذایی بخرم تا آنها کمتر دچار مشکل شوند.

این سرباز وظیفه با پول هایش 80 بسته غذایی خرید و به مردم بی بضاعت روستای محل خدمتش داد. وقتی این خبر رسانه ای شد، نهاد ریاست جمهوری پنج میلیون تومان به رحمانی هدیه نقدی داد تا بتواند گوشی تلفن همراه بخرد.

شهادت سرباز فداکار در میان آتش

آبان 96 ماموران کلانتری در کمالشهر کرج متوجه آتش سوزی در یک خانه شده و با حضور در محل دریافتند، مرد معتادی خانه اش را به آتش کشیده و زن و بچه اش در میان آتش گرفتار هستند.

گروه سه نفره پلیس تصمیم گرفتند تا رسیدن آتش نشانی خودشان برای نجات خانواده مرد معتاد به دل آتش بزنند.

دو افسر پلیس از سرباز وظیفه پویا اشکانی خواستند تا مراقب اوضاع باشد تا آنها برای نجات وارد خانه شوند اما سرباز شجاع طاقت نیاورد و زودتر از بقیه به دل آتش زد و با یاری دو مامور پلیس پیروز شدند اعضای خانواده را از دل آتش بیرون بیاورند اما سرباز جوان در این عملیات خودش دچار سوختگی شدید شد و بعد از عملیات به بیمارستان انتقال یافت اما پس از 49روز درد و رنج، 23 آذر جانش را از دست داد تا نامش جاودانه گردد.

جانفشانی وسط معرکه تروریستی

یکی از سربازان شجاع سال های اخیر سرباز ناجی مجروحان حادثه تروریستی اهواز در سال 97 است، مجتبی محمدی یکی از چهره های معروف و فداکار رژه خونین 31 شهریور اهواز است که توانست جان چند نفر را نجات دهد.

او در خصوص روز حادثه می گوید: پشت کامیون بنز نشسته بودم و مسؤول برق اضطراری مراسم بودم. صدای تیراندازی آمد اول فکر کردم نیروهای سپاه در حال مانور هستند ولی دیدم تیرها زمینی و به سمت صندلی و نیروهای رژه شلیک می گردد. خودم را به پشت کامیون رساندم و سنگر گرفتم اما ترسیدم باک کامیون تیر بخورد و منفجر گردد. سینه خیز به سمت میدان رژه رفتم تا راه فرار پیدا کنم و خودم را نجات دهم اما دیدن محمدطاها راستام را عوض کرد.

محمد طاها تیر خورده و مادرش خودش را سپر او نموده بود که سرباز فداکار آنها را می بیند و به سمت شان می رود، اول با روسری خواهرش پای تیر خورده کودک را می بندد و بعد او را به آن سوی میدان می برد و تحویل نیروهای سپاه می دهد تا به بیمارستان منتقل گردد. سرباز جوان دوباره به وسط معرکه رفته و یک زن میانسال، مادر و خواهر محمد طاها و یک کودک دیگر را از معرکه آتش نجات داده و به جای امن منتقل می نماید.

بعد از انتشار عکس های یاری این سرباز ارتش او به خبر اول رسانه ها تبدیل شد اما خودش می گوید: ای کاش می فهمیدم محمد طاها 4 ساله بیش از یک تیر خورده و زخم هایش را می بستم تا زنده بماند.

مانع خودکشی سارق مسلح

چند ماهی بود به بانکی در پارک وی منتقل شده تا ادامه خدمتش را در بانک انجام دهد. روز 17 شهریور 1384 مثل همواره با باز شدن بانک، داخل شعبه رفت و حواسش به مشتریان بود، اسلحه در دستش بود که یکباره یک مرد از بین جمعیت به سمت باجه رفت.

او اسلحه ای بیرون آورد و مدعی شد سارق است. کسی او را جدی نگرفت تا این که سارق یک گلوله شلیک کرد. وقتی کارمند بانک دید که سرقت واقعی است، دستپاچه شد، کل نگاه افراد داخل شعبه به سمت سرباز نگهبان رفت، نگاه سنگین مردم را حس کرد اما نمی خواست کاری کند که بعد توبیخ گردد، چند ماه بیشتر به سرانجام خدمتش نمانده بود، با سارق وارد مذاکره شد اما او حاضر نبود خودش را تسلیم کند.

به سارق نزدیک شد و در یک لحظه با قنداق تفنگ به صورت او ضربه زد که روی زمین افتاد و تفنگش را سرباز برداشت.

سارق بانک وقتی دید راه فراری ندارد، اقدام به خودکشی کرد که سرباز فداکار این بار جان سارق بانک را نجات داد و اجازه نداد سارق به زندگی اش سرانجام دهد. این سرباز فداکار از سوی مسؤولان وقت پلیس مورد تقدیر نهاده شد.

فوت سرباز فداکار بعد از نجات اعضای خانواده

گروهبان نیروی زمینی ارتش بود و برای زیارت همواره به جمکران می رفت، روز 26 تیر سال 90 هنگام برگشت از مسجد جمکران در جاده متوجه می گردد یک خودرو واژگون شده و سه نفر درونش گرفتار شده اند. خودرو اش را پارک می نماید و به یاری آنها می رود. هر سه نفر را از خودرو بیرون می آورد و به جای امن منتقل می نماید.

با اورژانس و هلال احمر برای یاری تماس می گیرد اما یکباره یک خودرو هنگام عبور توجه اش به تصادف جلب می گردد و سرباز وظیفه وحید جمشید را نمی بیند و با او برخورد می نماید.

وحید که سرگروهبان بود، به بیمارستان منتقل و کوشش برای نجاتش آغاز می گردد اما او از ناحیه نخاع و گردن به شدت آسیب دیده است.

فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش دستور ویژه برای درمان سرباز فداکار صادر می نماید و وحید در بیمارستان خانواده ارتش بستری می گردد اما یک ماه بعد جانش را از دست می دهد.

نجات 5 عضو یک خانواده از درون آب

روز 15 فروردین مثل همواره نوبت گشت آنها در جاده و منطقه بود. هنوز دقایقی از آغاز گشتزنی در جاده سنندج به کامیاران نگذشته بود که یک چیزی در رودخانه توجه حجت را جلب کرد.

جناب سروان نگه دار، یک چیزی مثل خودرو داخل رودخانه است، گشت پلیس متوقف و سرباز وظیفه به لب آب آمد و با دیدن خودرویی داخل آب بدون توجه به هشدارها به داخل رودخانه می پرد. با این کار سرباز دو پلیس همراه او هم برای یاری داخل آب می فرایند.

سرباز وظیفه حجت آزاد بخت با به خطر انداختن خودش توانست پنج عضو خانواده که داخل خودرو در آب گرفتار شده بودند را از داخل خودرو خارج کند. با انتقال اعضای این خانواده به کنار رودخانه معین شد، راننده خودروی دنا در ورودی روستای گزنه کنترلش را از دست داده و خودرو در رودخانه واژگون شده بود.

قطع پا پس از نجات سگ

وقتی وارد پادگان عجبشیر شد، نمی دانست چه حادثه ای در انتظارش است و راستا زندگی اش را تغییر می دهد، آن روز نوبت شیفت محمد باختر، سرباز 13 ماه خدمت در برجک بود.

چند ساعتی بالای برجک بود که متوجه می گردد یک سگ میان سیم خاردارهای پادگان گیر نموده و هرچه کوشش می نماید نمی تواند خود را نجات دهد.

محمد به یاری سگ می رود و پس از نجات او، یک دفعه انفجاری رخ می دهد و او بیهوش می گردد. این سرباز دیگر چیزی یادش نمی آید تا این که در بیمارستان تبریز به هوش می آید.

محمد 20 ساله در خصوص حادثه و اتفاقات بعد از آن می گوید: در بیمارستان متوجه شدم وقتی سگ را نجات داده ام یک مین زیر پایم منفجر شده و یکی از پاهایم را از دست داده ام. از روزی که در بیمارستان بستری شده ام، همه به ملاقاتم آمده و با من عکس یادگاری گرفته اند حتی قول استخدام داده اند اما بعد گفتند، چون لیسانس نداری استخدام نمی شوی.

مجید غمخوار - ضمیمه تپش روزنامه خبرنگاران

pariha.com: پریها مجله گردشگری، خبری، موفقیت، آشپزی و سرگرمی میباشد.

منبع: جام جم آنلاین
انتشار: 24 مهر 1400 بروزرسانی: 24 مهر 1400 گردآورنده: 1com.ir شناسه مطلب: 50524

به "جانم فدای مردم" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "جانم فدای مردم"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید