روزگار سپری نشده دستفروشان شهر
به گزارش مجله یک کامپیوتر، زندگی امروز- تهران مترادف است با شلوغی. اگر چه در هفته ها و روزهای پایانی سال این شلوغی به اوج خود می رسد و جدا از فروشگاه ها و مراکز خرید، خیابان های خود را غرق در خودرو های بی حوصله ای می نماید که از بوق های ممتد برای اعتراض شان استفاده می نمایند و در میان این همه سروصدا و هیاهو دستفروش ها هم جمعیتی را به خود می خوانند تا کمی از بار بساط شان کم و چیزی به دخل شان اضافه نمایند.
دستفروش هایی که از نظر بسیاری از سازمان ها به رسمیت شناخته نمی شوند و با همه اینها وجود دارند، به کار خود ادامه می دهند و هرازگاهی اخباری را به خود اختصاص داده و جنجالی به پا می نمایند؛ اخباری که از ضرب وشتم زن دستفروش فومنی به وسیله ماموران شهرداری حکایت می نماید یا اخبار و حاشیه هایی که پیرو تصاویر به هم زدن بساط دستفروشی دست به دست می شوند.
قانون نانوشته دستفروشی
اینجا، خیابانی در غرب تهران، راسته پیراهن فروش ها یا مانتوسراها و لوازم خانگی نیست؛ بلکه بساط های مختلف را می توان دید که در کنار هم با مسالمت کار می نمایند. یکی جعبه های پیراهن مردانه را با سلیقه و به تناسب رنگ آمیزی کنار هم چیده و در کنارش قابلمه های سبز، بادمجانی و آبی را می بینید که به تناسب ظرفیت شان روی هم چیده شده اند؛ اما کنار قابلمه فروشی، لباس های بچگانه کوشش دارند خود را به رخ عابران بکشند و در آن میان پابندها و گردن بندهای بافت هم مشتری های مخصوص به خود را دارند.
دستفروشی هم قانون و ضوابط خودش را دارد؛ قانون نانوشته ای که تنها دستفروش ها از آن باخبرند و بی هیچ ضابطه ای پایبند به اجرایی کردن آن. از روی طول بساط ها می گردد فهمید کدام یک قدیمی تر ند و چه کسانی به تازگی وارد این شغل شده اند. طول بساط ها از دو، سه متر آغاز می گردد و نوترها تنها به مقدار یک کارتن خالی از پیاده رو را اشغال نموده اند. این جا راسته دستفروشانی است که می گویند یک سالی است، ساماندهی شده اند و حکایت برهم زدن بساط ها و بردن وسایل به خاتمه رسیده است.
شهروز پنج سالی است میان دستفروش های این راسته شناخته شده است: خیلی وقت ها کتک خورده ایم و بارها اجناس مان را از دست داده ایم؛ البته یک سالی می گردد که شهرداری این راسته را ساماندهی نموده و کمی خیال مان راحت است. بیشتر آنها اجناس شان را از بازار تهیه می نمایند و با کمی سود می فروشند تا چرخ زندگی بچرخد. وقتی از شهروز در مورد وضع کاسبی می پرسم، لبخندی می زند و می گوید: اگر خوب بود که بعد از سال ها بارمان را بسته بودیم و حالا مجبور نبودیم در سرما و گرما پای بساط بایستیم. ماجرای لیدا فرق دارد. او تنها یک ماه است که بساط می نماید؛ کارتن کوچکی که روی آن بطری های رب انار، رب آلوچه و.... جاخوش نموده اند: همه اینها کار خودم است اما کسی که از من نمی خرد برای همین تصمیم گرفتم خودم مستقیم بفروشم شان و حالا یک ماهی می گردد که این جا می آیم.
بساط لیدا از همه دورتر است؛ 50متری پایین تر از راسته دستفروش ها. علی لباس کودک می فروشد و یکی از قدیمی هاست. او روزگاری در خط فراوری یکی از کارخانه ها فعالیت می نموده اما به اجبار مجبور به بازخرید می گردد و حالا سال هاست دستفروشی می نماید: من حالا باید بازنشسته می شدم اما خب مجبورم ساعت ها این جا سر بساطم بایستم تا بتوانم روزیِ زن و بچه ام را دربیاورم. بیشتر ما قدیمی ها تجربه های مشابهی داشته ایم از دورانی که مجبور بودیم در چند ثانیه بساط مان را روی دوش مان بگذاریم و پا به فرار بگذاریم تا مبادا سرمایه مان به باد برود.
دستفروشا ن شناسنامه دار می شوند
حالا که همه چیز آرام است؛ باید روزهایی که با تماشا سایه ماموران شهرداری بساط مان را روی دوش مان می انداختیم و با تمام سرعت می دویدیم را می دیدید. برخی مغازه دارها برای یاری بساط مان را پنهان می کردند حتی عابران پیاده راه را باز می کردند تا دست ماموران به ما نرسد.
اکبر هم از قدیمی هاست و سال های زیادی را در خیابان ها و پیاده روهای مختلف دستفروشی نموده: خیلی که تجربه نداشتم و هر جایی اذیت می شدم، خیابان یا محله دیگری می رفتم. اکبر در همه این سال ها کیف می فروخته و از کسب وکارش هم راضی است: قبل از ساماندهی ها شرایط خیلی سخت بود.
دستفروش ها واقعیت های مالی جامعه هستند و با انکار آنها کاری از پیش نمی رود. در گذشته تخلفات هم زیاد بود، البته طرح ساماندهی همه این تخلفات را کم کرد. بعد از سال ها بحث های جنجالی و اقدامات نصفه ونیمه در مورد ساماندهی دستفروشان شهر تهران، طرحی در شورای شهر ارایه شد تا بر مبنای اجرایی شدن آن مشاغل سیار و دستفروشان ساماندهی شوند، البته بر اساس قانون، طرحی در 6 ماده و به نام طرح ساماندهی مشاغل سیار و بی کانون به تصویب رسید و شاید به همین علت بود که در اسفند95، 20 نقطه پرتردد شهری که به وسیله دستفروشان اشغال شده بود، شناسایی شد و دستفروشان در محلی نزدیک فعالیت خودشان ساماندهی شدند تا با جلوگیری از سد معبر بتوانند از این راه امرارمعاش نمایند و بر همین مبنا بود که 48 محور برای دستفروشی ممنوع و 50 محل برای ساماندهی دستفروشان شهر تهران ایجاد شد.
ابوالقاسم چیذری، مدیرعامل شرکت شهربان شهرداری تهران پیش از این درباره ساماندهی دستفروش ها به ایسنا گفته بود که بیشترین اهتمام شهرداری تهران بر برطرف موانع شهری است و برای حفظ کرامت شهر و شهروندان در صورت امکان موضوع جمع آوری دستفروشان مطرح نیست و بیشتر برطرف سد معبر و ساماندهی در این حوزه مورد تأکید است؛ البته نخستین فاز ساماندهی در اسفند سال 94 صورت گرفت و از بین 1300 دستفروش معابر خیابان 15 خرداد، 300 نفر در خیابان باب همایون ساماندهی شدند.
هر چند که یکی از اصلی ترین برنامه های پیروز حناچی، شهردار نو تهران، در حوزه تصدی گری شهرداری صدور کارت های دستفروشی برای فعالیت دستفروشان و شناسنامه دارکردن فعالیت این افراد بود. حناچی در مورد ساماندهی دستفروشان گفته بود: این موضوع برای جلوگیری از تضییع حقوق شهروندان و ایجاد نظارت مناسب بر فعالیت دستفروشان برنامه دیگر شهر کارآفرین است و بنا داریم اماکن مناسبی برای دستفروشی و رویکرد متنوعی در نقاط مختلف شهری فراهم کنیم.
بعلاوه صدور کارت های دستفروشی برای دستفروشان در مکان های مشخص اقدامی برای شناسنامه دارشدن فعالیت دستفروشی است. البته با نزدیک شدن به تعطیلات نوروز دوباره دستفروشی بر سر زبان ها افتاده و در این راستا برخی ها موافقت شان را برای ساماندهی آنان اعلام کردند و گروهی دیگر ساماندهی را راه حل مناسب ندانستند و در همین گیرودار بود که کمپین حمایت از دستفروشان، نه حذف به راه افتاد تا دوباره دستفروشی، سد معبر و ساماندهی دستفروشان به مسأله ای برای مسئولان شهری بدل گردد.
محل دستفروشی باید پاخور داشته باشد
همه عمرش را با خاک سروکار داشته اما حالا یک سالی می گردد که به جای بوی نم خورده خاک با بوی آسفالت و اگزوز خودرو ها آشناست. رضا 32 سال دارد و یک سالی می گردد که دستفروشی می نماید: از سر ناچاری پای بساط می نشینم، کار من این نیست. گوشت و پوست من با خاک آشناست و کافی است به خاک نگاه بیندازم تا بگویم در آن چه باید کاشت، اما چه کنم که حال کشاورزی اصلا خوب نیست.
او تمام کودکی و نوجوانی اش را در مزارع گذرانده اما حالا برای چرخاندن زندگی خانواده چهارنفره اش پای بساط دستفروشی می ایستد: پدرم هنوز کشاورزی می نماید ولی واقعا درآمد ندارد. او هم با طرح ساماندهی دستفروشان آشناست و به قانون نانوشته دستفروشان پایبند: ساماندهی دستفروشان خوب است چون دیگر خبری از ماموران و دویدن های دستفروشان نیست؛ اما نزدیک عید که می گردد محله هایی را برای برپایی بازارچه ها در نظر می گیرند که پاخور خوبی ندارند و ما نمی توانیم فروش خوبی داشته باشیم و این در حالی است که دستفروشان مترو هم در این بازارچه ها می آیند و شلوغی بازار باعث می گردد فروش خوبی نداشته باشیم. مینو پنج سالی است که در مترو دستفروشی می نماید و در ایام نوروز در بازارچه ها غرفه می گیرد: بیشتر دستفروش های مترو در ایام نزدیک به عید مجبور می شوند در بازارچه ها غرفه بگیرند؛ چون سختگیری ها زیاد می گردد اما متاسفانه فروش اصلا خوب نیست و برخی ها حتی نمی توانند پول غرفه ای که داده اند را دربیاورند و به قول خودشان خانه خراب می شوند.
مینو تا مقطع کاردانی تحصیل نموده و در پنج سال گذشته فروشنده شال و روسری در مترو بوده است: بازار کار خوب نیست وگرنه چرا باید جوانانی مثل من دستفروشی نمایند؟ مجبوریم وگرنه به دردسرهایش نمی ارزد. وجود دستفروش نشان از حال بد اقتصاد دارد؛ چیزی که همه ما به آن واقفیم.
ابوالقاسم چیذری، مدیرعامل شرکت شهربان شهرداری تهران گفته که 60 درصد دستفروشان کلانشهر تهران ساکن مرکز هستند و 40 درصد دیگر را دستفروشانی شامل می شوند که ساکن شهرستان های اطراف تهران هستند. چیذری به باشگاه خبرنگاران گفته بود؛ معضل بیکاری، افراد جویای کار را برای تأمین هزینه های معیشتی خانوارها به سمت گرایش به دستفروشی در معابر پرتردد شهر تهران سوق می دهد. ساماندهی دستفروشان در شهر تهران نیازمند یک برنامه ریزی دقیق و منسجم از سوی مسئولانی است که در مورد این پدیده به رأی و نظر مشترک برسند و آن گاه برای اجرای طرح های مرتبط اقدام نمایند.
دستفروشی و بساط های کنار خیابان ها و پیاده روها تنها مختص تهران نیست بلکه پدیده ای است که جوامع دیگر هم با چشم پوشی از پیشرفته یا در حال توسعه بودن با آن دست به گریبان هستند، البته با این تفاوت که این جوامع راه حلهایی را برای ساماندهی دستفروش ها در پیش گرفته اند؛ راه حلهایی که گاهی منجر به ساماندهی شده اند و در مواقعی زورشان رسیده تا قانونی را تصویب نمایند.
کشور ترکیه راه حل ساماندهی دستفروش ها را پیش روی خود قرار داده است در حالی که هند با داشتن جمعیت میلیونی دستفروش ها قانونی را به تصویب رساند تا دستفروش ها انجمنی داشته باشند تا به واسطه آن فعالیت های دستفروشان ازجمله مشخص مکان و... طبق ضوابطی صورت بگیرد و درنهایت دستفروشان هم با بهره بردن از امنیت شغلی به امرار معاش خود از این راه ادامه بدهند؛ اما دستفروشان آفریقای جنوبی طبق تصمیم دولت و امضای قراردادی جزو صاحبان مشاغل دخیل در شکوفایی مالی قرار گرفته اند و برای همین محلی برای این فعالیت مالی از طرف دولت در نظر گرفته می گردد. اگر چه وضع در آمریکای جنوبی و لاتین کمی فرق دارد چون در برخی کشورها همانند ونزوئلا، پرو و مکزیک دستفروش ها اهمیت بالایی دارند.
این اهمیت تا جایی است که ونزوئلا از سال 1999 قانونی تصویب نموده تا بر اساس آن اتحادیه کارگران باید از دستفروشان به اسم کارگران غیر رسمی پشتیبانی نمایند. در کشورهای آسیایی مانند مالزی، فیلیپین، اندونزی و هند هم سیاست هایی برای کنترل و بعلاوه حمایت از دستفروش ها در نظر گرفته شده است؛ البته به نظر می رسد تنها مالزی در عملکردش صادقانه تر رفتار نموده و برای بهبود وضع دستفروشان تسهیلات مناسبی در نظر گرفته است.
در اندونزی هم موضوع دستفروشی را به بحث و گفت وگوی عمومی قرار دادند و درنهایت مردم با دولت به توافق رسیدند که هزاران دستفروش از سطح خیابان ها جابه جا شده و بازارهایی برای فروش اجناس شان ایجاد نمایند.
کوشش مشابهی هم در جاکارتا صورت گرفت اما به علت این که فضایی برای گفت وگو و مذاکره در نظر گرفته نشده بود با شکست روبرو شد و این در حالی است که در شهری مانند پاریس در هفته 97 بازار روز تشکیل می گردد. ارقام مرکز ملی آمار فرانسه هم از وجود 600 هزار بنگاه مالی خرده فروشی حکایت دارد که عمده آنها را همین دستفروش ها تشکیل می دهند.
منبع: زندگی روزpariha.com: پریها مجله گردشگری، خبری، موفقیت، آشپزی و سرگرمی میباشد.