انتخابات آمریکا و مفهوم وابستگی منفی
به گزارش مجله یک کامپیوتر، دکتر وحید نوری؛ از سال 2008، انتخابات آمریکا را رصد می کنم؛ هیچگاه به خاطر ندارم و حتّی نشنیده ام که در ایران تا این اندازه چشم به نتایج انتخابات آمریکا دوخته باشند؛ بخشی از موضوع طبیعی است؛ انتخابات ریاست جمهوری تنها ابرقدرت جهانی بر وضع همه کشور ها موثر است، اما دیگر نه تا این حد که حتّی در جلسات و افواه عمومی صحبت از نظرسنجی های فلوریدا، ویسکانسین و کارولینای شمالی باشد!
برای توصیف این شرایط می توان از مفهوم وابستگی منفی استفاده کرد؛ واقعیت تلخ آن است که بعضی دولت ها مانند ونزوئلا، زیمبابوه، سوریه و ... به رغم ادعای استقلال از آمریکا، امروز دچار نوعی وابستگی منفی به ایالات متحده شده اند؛ اما وابستگی منفی چیست و چه تفاوتی با وابستگی معمول دارد؟
وابستگی معمول در دو حالت دیده می گردد؛ نخست وابستگی یکسویه که در آن یک دولت برای حفظ شرایط اقتصادی خود به یاری های اقتصادی خارجی وابسته باشد مانند آنچه در لبنان یا بعضی کشور های آفریقایی دیده می گردد و بدون آن یاری ها، دولت به ورشکستگی خواهد رسید.
حالت دوم، وابستگی متقابل که در آن یک دولت، اتفاقا به طور هوشمندانه و برنامه ریزی شده، ساختار اقتصادی خود را به ساختار اقتصادی یک قدرت برتر پیوند می زند تا نه تنها از سرمایه و تکنولوژی آن بهره مند گردد، بلکه به طور متقابل امنیت اقتصادی خود را نیز تامین کند؛ وابستگی اقتصادی لهستان یا ترکیه به آلمان یا کره جنوبی، سنگاپور به ایالات متحده از مصادیق این وابستگی متقابل است که عمدتا در شکل شرکت های مشترک (جوینت ونچر) نمود می یابد.
نکته منفی در وابستگی معمول آن است که دولت وابسته، تاحدی کنترل خود بر سیاستگذاری های اقتصادی و حتی سیاسی را از دست می دهد و باید تا حدی ملاحظات دولت قدرتمند را در سیاستگذاری های خود لحاظ کند؛ هرچقدر دولت ها بتوانند از وابستگی یکسویه به وابستگی متقابل گذر نمایند، از میزان نفوذپذیری آن ها کاسته خواهد شد و در بهترین حالت، به شرایط تعادل در روابط دوجانبه خواهند رسید.
با این بیان، بهتر می توان مفهوم وابستگی منفی را دریافت؛ وابستگی منفی بدترین حالت ممکن در تعاملات دو دولت است و می توان آن را چنین تعریف نمود: شرایطی که دولت وابسته نه تنها از مزایای اقتصادی، سرمایه گذاری مستقیم، و یاری های تکنولوژیک دولت قدرتمند برخوردار نمی گردد، بلکه از کنترل آن دولت بر سیاستگذاری های اقتصادی و حتی سیاسی خود در نتیجه فشار ها و محدودیت های اقتصادی دولت قدرتمند، روز به روز کاسته می گردد.
اگر وابستگی معمول در دو شکل یکسویه و متقابل از پدیده های قرن بیستمی باشد، بیشک وابستگی منفی پدیده نوین سیاست و اقتصاد بین الملل در سده بیست و یکم است؛ این پدیده نوین حاصل صندلی غیرقابل انکار قدرت حقوقی، اقتصادی و نهادی ایالات متحده بر سیاست بین الملل است که توانسته تمام نهاد های اقتصادی و اقتصادی بین المللی را در تحت رصد و نفوذ آژانس های دولتی خود به ویژه وزارت خزانه داری درآورد.
قطعا این نفوذ عادلانه نیست، اما باید به خاطر داشت که سیاست و اقتصاد بین الملل عرصه عدالت و اخلاق نیست؛ این امر واقعیتی است که پذیرش آن تلخ، اما نادیده گرفتنش تبعات به مراتب تلخ تری دارد.
*دکتری روابط بین الملل، دانشگاه علامه طباطبایی
منبع: فراروبانیما: قدرت گرفته از سیستم مدیریت محتوای بانیما