شیشلیک سقوط آزاد مهدویان

به گزارش مجله یک کامپیوتر، می توان گفت شیشلیک خالی از کمدی است و برای آنکه به زور از مخاطب خنده بگیرد راهی جز رفتن به سمت شوخی های رکیک پیدا نکرده است یا اینکه در این سکانس ها مهدویان دقایقی سکان کارگردانی را به عطاران پر سابقه در این جنس کمدی سپرده و رفته تا شیشلیکی بخورد و برگردد.

شیشلیک سقوط آزاد مهدویان

گروه فرهنگ و هنر خبرنگاران- فاطمه قربانی رضوان؛ محمد حسین مهدویان که پیش از این مخاطبان زیادی را با فیلم های ایستاده در غبار، رد خون و درخت گردو متحیر نموده است این بار با شیشلیک خود را به سی و نهمین جشنواره فیلم فجر رسانده. مهدویان این بار نه در ژانری جنایی بلکه با زبان کمدی سیاست را هدف می گیرد.

داستان فیلم درباره یک شهرک کارگری است که ساکنان آن همه از کارگران کارخانه پشم ایران هستند و تحت سرپرستی یک مدیر به کار کردن و قناعت به آنچه دارند تشویق می شوند. زندگی در این شهرک فاصله ای با یک زندگی فلاکت بار ندارد، اما کسی از این موضوع گله ای ندارند و همه به شرایط موجود عادت داده شده اند.

همه چیز در طرب آباد (شهرک) مثل همواره برمحور دستور از کارفرما و اطاعت و قناعت از کارگر پیش می رود تا اینکه پای شیشلیک به سفره ای طرب آبادی ها باز می گردد. مارال دختر هاشم که یکی از کارگران کارخانه پشم است برخلاف آداب و رسوم طرب آبادی ها آرزو می نماید و آن را به زبان می آورد و شیشلیک شروع می گردد.

شیشلیک طعم تناقض می دهد و بوی دو رویی. در همان سکانس ابتدائی خبرنگار برای تهیه گزارش به شهرک می آید. هاشم داوطلبانه سمت خبرنگار می رود و مصاحبه می نماید. گوش چیز دیگری می شنود و چشم چیز دیگری می بیند. او از اوضاع خوب شهرک می گوید. از مردمانی که دیگر برای دریافت آب صف نمی کشند و نیمه شب برای صرفه جویی در مصرف برق مجبور نیستند خاموشی ها را تحمل نمایند. گزارشی خلاف واقع از مردمانی عادت زده به بیان خوبی ها و نادیده دریافت سختی ها تهیه و از رسانه ملی هم پخش می گردد و هاشم و خانواده اش از دیدن گزارش در قاب تلویزیون ذوق هم می نمایند. رسانه ای که برای مصاحبه به سراغ مردم بی زبان و راضی به شرایط بد می رود و با افتخار از زمانی می گوید که دیگر مثل قدیم نیست و همه چیز به لطف مسئولان آرام است.

حضور رضا عطاران (هاشم) و پژمان جمشیدی (احمد) در کنار ژاله صامتی (همسر هاشم) این نوید را به مخاطب می دهد که باید منتظر فیلمی کمدی از جنس نمادپردازی های مهدوبان بود، اما این نوید در حد ادعا باقی می ماند و کل صحنه های کمیک فیلم تنها به چند سکانس با شوخی های رکیک و جنسی از جنس شوخی های خاص فیلم های رضا عطاران محدود می گردد. شوخی هایی که به جای خنده سبب تعجب مخاطب می شوند که مهدویان و این سکانس ها. مخاطب پیش از این نیز توسل به این دست شوخی های جنسی را در اغلب فیلم های عطاران تماشا نموده است، اما پذیرش این صحنه ها در فیلمی که نام مهدویان در آن است شوکه نماینده است.

می توان گفت شیشلیک خالی از کمدی است و برای آنکه به زور از مخاطب خنده بگیرد راهی جز رفتن به سمت شوخی های رکیک پیدا ننموده است یا اینکه در این سکانس ها مهدویان دقایقی سکان کارگردانی را به عطاران پر سابقه در این جنس کمدی سپرده و رفته تا شیشلیکی بخورد و برگردد.

بازی رضا عطاران بدون هیچ خلاقیتی تکراری است از آنچه که پیش از این از او دیده شده بود. پژمان جمشیدی و ژاله صامتی هم بازی خود در سریال زیر خاکی را فراموش ننموده اند و این بار در صندلی خواهر و برادر به ایفای نقش پرداخته اند.

آرزو نداشتن در شیشلیک تنها ارثی است که از پدر به پسر و از او به فرزندش می رسد. شاید بتوان تنها دلیل حضور جمشید هاشم پور در فیلم را همین دانست. شخصیتی که دلیل بودن اش توجیه نمی گردد تا آنجا که فرزندش را صدا بزند و نصیحت اش بکند و بعد از جهان برود. به راحتی می ود گفت که بود و نبود این کاراکتر هیچ تغییری در فرایند داستان ایجاد نمی نماید.

معین نیست که مهدویان در شیشلیک از نمادپردازی بازمانده با به عمد دست به بیان صریح مسائل زده است. آنجا که رئیس کارخانه از بالا ترین نقطه کارخانه با نگاهی از بالا به پایین کارگران را موعظه می نماید و از فواید کم خوری می گوید و خوردن گوشت را سبب ضعف و سستی در انجام کار ها می داند دوربین روی شعار نوشته های دیوار کارخانه و معابر و کوچه های شهرک زوم می نماید و به مخاطبی که می داند تمام حرف های رئیس کارخانه شعار است شعار نوشته نشان می دهد.

پس از آنکه معین می گردد احمد برادر خانم هاشم که در کارخانه پشم هم کارگر است کسی است که جرقه آرزو کردن و خوردن شیشلیک را زده است مسئول کارخانه او را از کارخانه و مدیر مدرسه دخترش را از مدرسه اخراج می نمایند. اما امان از خاصیت پشم که اگر جرقه ای آن را بگیرد در یک چشم بهم زدن کل بار را می سوزاند.

طراحی صحنه و لباس در شیشلیک تمام کوشش خود را می نماید که به مخاطب شیرفهم کند جایی که می بینند خیلی با شهر فرق دارد و مردمانش با آن کت و شلوار های قدیمی و مقنعه های چانه دار و مانتو های بلند در دهه پنجاه گیر نموده اند. گریم کلیشه ای و بازی تکراری مه لقا باقری مخاطب را در همان نگاه اول به یاد ویشکا آسایش در ورود آقان ممنوع می اندازد و خوب نشان می دهد که فیلم از تمامی جنبه ها همت نموده است که تکراری باشد و عاری از خلاقیت.

درست در رستورانی که هاشم می خواهد دخترش را با آرزویش روبه رو کند کاخ آرزو های خودش فرو می ریزد. واعظی که خود موعظه به ترک جهان می داد به خلوت آمده و کار دیگری می نماید. روبرو هاشم با رئیس کارخانه در حال خوردن شیشلیک دلیلی می گردد که او از خواب چند ساله اش با بوی شیشلیک بیدار گردد، چمدان ببندد، رد بو را بگیرد و برای همواره به شهر برود.

اگر این فیلم را فرد دیگری جز مهدویان با پیشینه ای که دارد می ساخت می شد به این جمله اکتفا کرد که شیشلیک دست و پا زدن کارگردانی تازه کار است که می خواهد بگوید من هم زبان انتقاد را بلدم هرچند الکن و ناقص. اما آنجا که نام مهدویان در خاتمه کار به عنوان کارگردان خود را دربرابر چشمان حیران مخاطب بالا می کشد تنها چیزی که به ذهن می رسد این است که مهدویان به دنبال کدام آینده است که اینگونه پشت پا به تمام گذشته خود می زند.

آژانس مسافرتی: دور زمین | سفر به دور زمین هیچوقت اینقدر آسون نبوده! تور ارزان، تور لحظه آخری، اروپا، تور تایلند، تور مالزی، تور دبی، تور ترکیه

مجله سامی: مجله سامی، وبلاگ نقد و بررسی کالاها و اخبار تولیدات صنایع

منبع: خبرگزاری دانشجو
انتشار: 18 شهریور 1400 بروزرسانی: 18 شهریور 1400 گردآورنده: 1com.ir شناسه مطلب: 51237

به "شیشلیک سقوط آزاد مهدویان" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "شیشلیک سقوط آزاد مهدویان"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید